فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

درباره محمدکریم پیرنیا به بهانه سالروز درگذشتش | پیر معماری سنتی ایرانی

  • کد خبر: ۱۲۳۵۹۰
  • ۰۹ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۹
درباره محمدکریم پیرنیا به بهانه سالروز درگذشتش | پیر معماری سنتی ایرانی
محمدکریم پیرنیا آثار گران سنگی همچون «آشنایی با معماری اسلامی ایران»، «شیوه‌های معماری در ایران» و... را به نگارش درآورده است،

آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز؛ می‌نویسم معماری سنتی ایرانی، می‌خوانید اتاق‌های پنج دری و بادگیر و حوض و پنجره‌های رنگی که رو به درختان انجیر میان باغچه باز می‌شود. این، آن تصویر مشترک ذهنی تمام ماست از جهانی که گستره مضامینش آن قدر وسیع است که بخش عمده‌ای از عمر هفتاد و هفت ساله محمدکریم پیرنیا را به خود مشغول کرد. محمدکریم، از زمانی که چشم باز کرده بود، در میان کوچه پس کوچه‌های گرم یزد، سرگرم کشف زیبایی‌های شهر کویری اش بود.

چه در روزگاری که نوجوان ریز جثه بازیگوشی بود که از مدرسه فرار می‌کرد و به خانه‌های قدیمی شهر پناه می‌برد، چه در زمانی که به قامت جوانی رعنا وارد دانشکده ادبیات شد، اما شعر مجسم در سازه‌های ایرانی را، عاشقانه‌تر از مضامین ادبی مکتوب یافته بود. پس ادبیات را نصفه نیمه رها کرد، رفت به دنبال عشق دیرینه اش معماری. دانشکده هنر‌های زیبا، میزبان ورودی پرانگیزه‌ای بود که پس از مدت کوتاهی، دیرتر می‌آمد و زودتر می‌رفت. دلش می‌خواست خود را از معرض غرب زدگی‌های بی منطق معماری آن روز‌ها دور نگه دارد.

میراثی که از اواخر قاجار تا روزگار پهلوی، بیش از پیش نمود خارجی پیدا کرده بود و رفته رفته داشت مغز معماران جوان هنر‌های زیبا را از اصالت سازه‌های ایرانی دور می‌کرد. پس یک روز برای همیشه از دانشگاه هنر‌های زیبا بیرون زد و پس از آن زمانش را وقف شنیدن تجربیات و دانسته‌های معماران و استادکاران باتجربه و میان سال کرد تا بی واسطه، از دل کوچه و خیابان، فرهنگ و سنت رایج در هر منطقه را آجر به آجر کشف کند و مسیر تازه‌ای به سوی حفظ و توسعه معماری سنتی ایرانی باز کند.

پیرنیا، که دانشجوی انصرافی دانشکده معماری دانشگاه هنر‌های زیبا بود، روزی دکترای افتخاری در همان رشته را از دانشگاهی گرفت که بار‌ها در منصب استاد در کلاس درسش حاضر شده بود. او که آثار گران سنگی همچون: «آشنایی با معماری اسلامی ایران»، «شیوه‌های معماری در ایران» و... را به نگارش درآورده است، دانسته هایش را مدیون آدم‌هایی بود که روزگاری پیش از او، وقتی خشت روی خشت می‌گذاشتند حواسشان به خنکای اتاق‌ها در گرمی تابستان بود و می‌دانستند در همان اتاق چطور شب‌های بلند زمستان را به گرمی صبح کنند.

مطبخ، قلب خانه بود و هوا از پنجره‌های متعدد اطرافش جریان داشت. حیاط‌های بزرگ، محرم‌ها تکیه عزاداری می‌شد و کلون‌های در، بسته به زیر و بم صدایش، چادر رنگی گلدار را بر سر زن خانه می‌انداخت. پیرنیا، آدم کلاس‌های شسته رفته آکادمیک نبود. خودش در میان کتاب‌ها بود، دلش در پنج دری‌های ساختمان‌های بازمانده از عهد قاجار و صفوی. آن قدر که پیکرش در گوشه‌ای از خانه رسولیان یزد که حالا دانشکده معماری و شهرسازی است، آرام گرفته و هنوز صدای پدرانه اش با آن لهجه شیرین یزدی در دالان هاش می‌پیچد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->